
خلاصه کتاب می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی ( نویسنده فاطمه ستوده )
کتاب می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی اثر فاطمه ستوده، روایتی دلنشین و طنازانه از دغدغه های یک زن جوان ایرانی است که در پی یافتن معنا و هویت در زندگی، آشپزی را نه تنها به عنوان راهی برای گذران معیشت، بلکه بستری برای روایت خاطرات و کشف خویشتن برمی گزیند. این اثر پیوند عمیقی میان غذا، فرهنگ، و تجربیات انسانی برقرار می کند و مخاطب را با نگاهی نو به زندگی روزمره آشنا می سازد.
فاطمه ستوده در این کتاب، با زبانی صمیمی و خودمانی، خواننده را به دنیای پر از مزه ها، خاطرات و چالش های شخصیت اصلی دعوت می کند. داستان حول محور زنی سی ساله می چرخد که پس از فارغ التحصیلی از رشته ادبیات و مواجهه با بیکاری و ملال، به آشپزخانه پناه می آورد. این پناه آوردن نه از سر اجبار صرف، بلکه حرکتی درونی برای درمان روح و کشف ظرفیت های پنهان وجودی است. هر غذایی که او می پزد، دریچه ای به سوی گذشته، روابط انسانی و چالش های هویتی باز می کند و بهانه ای می شود برای روایت گری. ستوده با هوشمندی خاصی، تلخی های زندگی را با چاشنی طنز در هم می آمیزد و اثری می آفریند که همزمان لبخند بر لب خواننده می نشاند و او را به تأمل وا می دارد.
داستان از زبان راوی: زنی از جنس واقعیت، در جستجوی هویت
راوی کتاب، زنی جوان و امروزی است که با انبوهی از چالش ها و دغدغه های مشترک نسل خود دست و پنجه نرم می کند. او ادبیات خوانده، روحی حساس و جستجوگر دارد، اما در جامعه ای که شاید آن طور که باید، فرصت شکوفایی به او نمی دهد، خود را بیکار و درگیر روزمرگی و ملال می یابد. این زن، نمادی از بسیاری از جوانان تحصیل کرده ایرانی است که پس از سال ها مطالعه و کسب دانش، با واقعیت های جامعه و مشکلات معیشتی مواجه می شوند. حس سرگردانی، عدم قطعیت در مسیر زندگی و تلاش برای یافتن جایگاهی معنادار، از اصلی ترین محورهای شخصیت پردازی اوست.
نقش آشپزی: فراتر از یک شغل، راهی برای زیستن
آشپزی برای شخصیت اصلی این داستان، صرفاً یک راه برای کسب درآمد یا پر کردن اوقات فراغت نیست. بلکه به تدریج تبدیل به پناهگاهی امن، بستری برای خلاقیت و درمانی برای روح و روان او می شود. در لحظات ناامیدی و احساس بیهودگی، بوی خوش پیاز داغ، عطر ادویه ها و گرمای اجاق، او را به زندگی بازمی گرداند. آشپزخانه، قلمرویی می شود که او می تواند در آن کنترل امور را به دست گیرد، با رنگ ها و مزه ها بازی کند و از این طریق، هویت جدیدی برای خود تعریف نماید. هر غذایی که می پزد، نه تنها یک دستور پخت، بلکه یک روایت از دل خاطرات، تجربیات و دغدغه های اوست. این فرآیند، او را از انزوای روحی خارج کرده و به دنیایی از تعاملات انسانی، هرچند از طریق غذا، بازمی گرداند.
فضای کلی داستان با لحنی صمیمی و خودمانی روایت می شود. گویی راوی با خواننده نشسته و در حال تعریف کردن جزئیات زندگی اش است. این لحن، ارتباطی فوری و عمیق بین مخاطب و شخصیت اصلی ایجاد می کند و او را بلافاصله درگیر داستان می سازد. ستوده با این انتخاب هوشمندانه، پیچیدگی های زندگی را به زبانی ساده و قابل فهم بیان می کند و خواننده را در مسیر جستجوی هویت و معنا با خود همراه می سازد.
یازده روایت آبگوشتی: کندوکاوی در اعماق هر قصه و مزه
عنوان یازده روایت آبگوشتی به خوبی ماهیت این اثر را آشکار می کند. هر فصل کتاب، نام یک غذا را بر خود دارد و این غذا صرفاً یک عنوان نیست، بلکه کاتالیزوری است برای روایت یک خاطره، یک دغدغه، یا یک درس زندگی. فاطمه ستوده با مهارت تمام، این غذاها را به نقطه ی عزیمتی برای داستان گویی تبدیل می کند و از دل مزه ها و بوها، لایه های پنهان تری از زندگی شخصیت اصلی و اطرافیانش را به نمایش می گذارد.
آبگوشت: ریشه ها و اصالت
همان طور که از نام کتاب پیداست، «آبگوشت» تنها یک غذا نیست؛ نمادی عمیق از ریشه ها، اصالت و پیوند ناگسستنی با گذشته و سنت هاست. این غذا، یادآور دورهمی های خانوادگی، بوی خانه مادربزرگ و خاطرات جمعی است که در پس هر لقمه آن نهفته است. در روایت آبگوشت، شخصیت اصلی به گذشته خود سرک می کشد، به اصالت هایی که گاهی در هیاهوی زندگی مدرن فراموش می شوند، بازمی گردد و ارزش های خانوادگی و فرهنگی را بازخوانی می کند. این روایت، پایه های نوستالژیک کتاب را بنا می نهد و خواننده را با دنیایی از حس و حال آشنا پیوند می دهد.
یتیمچه: سادگی، تنهایی و اصالت فراموش شده
روایت «یتیمچه» یکی از بخش های عمیق و تأثیرگذار کتاب است که با نگاهی متفاوت به این غذای ساده می پردازد. یتیمچه در فرهنگ غذایی ما، نمادی از سادگی و شاید حتی فقر است؛ غذایی که اغلب با حداقل مواد اولیه تهیه می شود و از زرق و برق دور است. ستوده اما، از این سادگی فراتر می رود و یتیمچه را به نمادی از اصالت فراموش شده و تنهایی گره می زند. او از «یتیمچه بی زعفران» می گوید، یتیمچه ای که باید بی کس و کار و بدبخت باشد تا اصالت خود را حفظ کند. این بخش، نقدی هوشمندانه بر تلاش برای «مدرن کردن» یا «تغییر دادن» ماهیت اصیل چیزهاست که گاهی منجر به از دست رفتن هویت اصلی آن ها می شود. شخصیت اصلی در این روایت، با اضافه کردن زعفران به یتیمچه، از خودبیگانگی و تلاش برای تغییر جوهره اصلی این غذا می گوید و حسرت این اصالت از دست رفته را بیان می کند. این نگاه عمیق تر به یک غذای ساده، نشان دهنده توانایی نویسنده در استخراج مفاهیم فلسفی و اجتماعی از دل زندگی روزمره است و از سطح یک معرفی صرف فراتر می رود.
«یتیمچه اى که زعفران داشته باشد، یتیمچه نیست. یک بى هویتِ بى اصل و نسب خاک برسر است. ملغمه است. شلم شورباست. یتیمچه اى که به خودش زعفران ببیند، الینه مى شود مى رود پى کارش. از خودبیگانه اى بى صفت.» این جملات، نه تنها درباره یک غذا، بلکه کنایه ای عمیق از حفظ اصالت در مواجهه با تغییرات و مدرنیته است.
سبزی پلو با ماهی: سازگاری و گذشت
داستان «سبزی پلو با ماهی» روایتی شیرین و در عین حال تأمل برانگیز از سازگاری و گذشت در روابط انسانی است. نویسنده که خود از ماهی متنفر است، به خاطر رضایت مهمانی ویژه، یعنی یک پیرمرد از خانه سالمندان، این غذا را در شب عید تهیه می کند. این روایت، درس بزرگی درباره اهمیت توجه به تفاوت های فردی، ایثار و لذت بردن از شادی دیگران ارائه می دهد. سبزی پلو با ماهی که معمولاً با خاطرات عید و نو شدن سال پیوند خورده است، در این داستان، نمادی از همدلی و ارزش نهادن به خواسته های دیگران می شود.
چیکن تیکا ماسالا: جهان شمولی و مهمان نوازی
«چیکن تیکا ماسالا»، غذایی با ریشه های هندی، بهانه ای می شود برای روایت تجربه فرهنگ های دیگر و مهمان نوازی بی قید و شرط. وقتی مهمانی از گجرات به خانه راوی می آید، او تلاش می کند تا با پختن غذایی آشنا و خوشمزه، سنگ تمام بگذارد. این داستان، نشان دهنده روحیه جهان شمول شخصیت اصلی و علاقه اش به تجربه و فهم فرهنگ های مختلف است. آشپزی در اینجا، نه تنها سدی بین فرهنگ ها نمی سازد، بلکه پلی برای ارتباط و درک متقابل می شود و نشان می دهد که چگونه می توان با زبان غذا، به استقبال میهمانان از هر جای دنیا رفت.
خورش کرفس، کتلت، کله پاچه و دیگران
علاوه بر این روایت ها، کتاب شامل داستان هایی با محوریت «خورش کرفس»، «نان و پنیر و گوجه»، «کله پاچه»، «خورش هویج»، «پای چوپان»، «کتلت» و «آش شله قلمکار» نیز می شود. هر یک از این غذاها، به برش های خاصی از زندگی، روابط عاطفی، چالش های خانوادگی و روزمرگی های شخصیت اصلی گره می خورند. از خاطرات کودکی و غذاهای ساده تا مواجهه با بیماری و تجربه حس های مختلف، هر روایت غذایی به نوعی داستان زندگی راوی را تکمیل می کند. این تنوع در انتخاب غذاها، نشان دهنده وسعت دید نویسنده و توانایی او در یافتن داستان در دل هر جزء از زندگی است.
نقش طنز: چاشنی زندگی در لابلای روایت ها
یکی از ویژگی های برجسته این کتاب، استفاده هوشمندانه و لطیف از طنز است. فاطمه ستوده با لحنی کنایه آمیز و شیرین، تلخی ها و ناملایمات زندگی را بیان می کند، به گونه ای که خواننده در عین همذات پنداری با دغدغه ها، لبخند بر لب داشته باشد. این طنز، نه تنها فضا را تلطیف می کند، بلکه به نویسنده اجازه می دهد تا مسائل جدی تری مانند بیکاری، تنهایی و جستجوی معنا را به شیوه ای مؤثرتر و دلنشین تر به مخاطب منتقل کند. طنز ستوده، طنزی از جنس زندگی روزمره و موقعیت های آشناست که خواننده به راحتی با آن ارتباط برقرار می کند.
تم ها و پیام های اصلی کتاب: فراتر از آشپزی و آشپزخانه
کتاب «می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم» در باطن خود، مجموعه ای از تم ها و پیام های عمیق تر را جای داده است که فراتر از لذت آشپزی و طعم غذاهاست. این کتاب، آینه ای است که بسیاری از دغدغه های مشترک انسان معاصر، به ویژه زن ایرانی، را بازتاب می دهد.
دغدغه های زن جوان ایرانی: جستجوی هویت و معنا
یکی از محوری ترین تم های کتاب، نمایش دغدغه های یک زن جوان ایرانی در آستانه سی سالگی است. شخصیت اصلی با مسائل کلیدی مانند هویت یابی پس از تحصیل، جستجوی شغل و یافتن جایگاه اجتماعی، مواجهه با تنهایی و فشارهای اجتماعی برای ازدواج، و تلاش برای یافتن معنا در روزمرگی های به ظاهر بی اهمیت دست و پنجه نرم می کند. این دغدغه ها، نه تنها شخصی، بلکه نماینده ای از چالش های یک نسل در جامعه امروز ایران است. نویسنده با ظرافت، این نگرانی ها را در لابلای داستان های مربوط به آشپزی و غذا به تصویر می کشد و به آن ها عمق می بخشد.
آشپزی به مثابه درمان و هنر
همان طور که پیش تر اشاره شد، آشپزی در این کتاب، فراتر از یک عمل روزمره است. تبدیل به یک هنر و درمانگر می شود. شخصیت اصلی از طریق پخت و پز، از ملال و افسردگی فرار می کند، خلاقیت خود را به کار می گیرد، و خاطرات را زنده می کند. فرآیند آماده سازی غذا، از انتخاب مواد اولیه تا لحظه سرو، برای او نوعی مدیتیشن و خودشناسی است. این رویکرد به آشپزی، به خواننده نشان می دهد که چگونه می توان از دل کارهای عادی و روزمره، به لذت های عمیق و خودشکوفایی رسید.
نوستالژی و پیوند با گذشته
غذاها اغلب با خاطرات و احساسات ما گره خورده اند. این کتاب به زیبایی نقش نوستالژی و پیوند غذا با گذشته را به تصویر می کشد. هر غذایی که پخته می شود، دروازه ای به سوی خاطرات کودکی، لحظات خانوادگی، و سنت های فرهنگی باز می کند. این بازگشت به گذشته، به شخصیت اصلی کمک می کند تا ریشه های خود را بهتر بشناسد و از آن ها برای مواجهه با چالش های حال، قدرت بگیرد. غذاها به حاملان فرهنگ و حافظه جمعی تبدیل می شوند.
رئالیسم اجتماعی با چاشنی طنز
کتاب، بازتاب دهنده واقعیت های اجتماعی ایران است. ستوده با لحنی رئالیستی اما آغشته به طنز، به موضوعاتی مانند مشکلات اقتصادی، بیکاری، توقعات جامعه و نقش زنان می پردازد. این رئالیسم، تلخی های زندگی را نشان می دهد، اما طنز شیرین نویسنده، آن را قابل هضم تر می کند و به خواننده کمک می کند تا با نگاهی امیدوارانه و گاهی خندان به این چالش ها بنگرد. این ترکیب رئالیسم و طنز، به اثر عمق و جذابیت خاصی می بخشد و آن را از روایت های صرفاً تلخ متمایز می سازد.
اهمیت جزئیات و لذت های کوچک زندگی
یکی از پیام های اصلی کتاب، تأکید بر یافتن شادی و معنا در لحظات ساده و کارهای روزمره است. پختن یک غذای خوشمزه، دورهمی با دوستان، یا حتی تنها نشستن و به عطر یک ادویه گوش دادن، می توانند منابعی از لذت باشند. این کتاب به ما یادآوری می کند که زندگی از همین جزئیات کوچک ساخته شده است و توجه به آن ها می تواند کیفیت زندگی را به شدت بهبود بخشد. از طریق روایت های غذا، اهمیت این لذت های کوچک به زیبایی بیان می شود.
تاب آوری در برابر چالش ها
شخصیت اصلی کتاب با وجود مشکلات و دغدغه های فراوان، توانایی تاب آوری بالایی از خود نشان می دهد. او به جای تسلیم شدن در برابر ملال و افسردگی، راهی خلاقانه برای مقابله با آن ها پیدا می کند. آشپزی به او کمک می کند تا از بحران های روحی عبور کند و با قدرت بیشتری به زندگی ادامه دهد. این کتاب، الهام بخش خوانندگانی است که در مواجهه با مشکلات، به دنبال راه هایی خلاقانه برای حفظ امید و ادامه زندگی هستند.
سبک نگارش فاطمه ستوده: طنزی که می خنداند و به فکر وامی دارد
سبک نگارش فاطمه ستوده یکی از نقاط قوت اصلی کتاب «می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم» است که آن را از بسیاری از آثار مشابه متمایز می کند. ستوده با استادی تمام، ابزارهای زبانی و ادبی را به کار می گیرد تا اثری خواندنی، دلنشین و در عین حال عمیق خلق کند.
لحن: صمیمی، خودمانی و دلنشین
لحن کتاب صمیمی، خودمانی و زنانه است. گویی راوی با خواننده رو در رو نشسته و بی پرده از دغدغه ها، خاطرات و احساساتش سخن می گوید. این صمیمیت، ارتباطی قوی و عاطفی بین مخاطب و شخصیت اصلی ایجاد می کند. جملات کوتاه و روان، استفاده از واژگان و اصطلاحات رایج در گفتار روزمره، و پرهیز از تکلف و پیچیدگی های زبانی، به این لحن دلنشین کمک می کند. این رویکرد، خواننده را به سرعت با خود همراه می کند و باعث می شود احساس کند در حال شنیدن داستان یکی از دوستان یا اطرافیان خود است.
طنز: لطیف، موقعیتی و کلامی
طنز ستوده، از نوع طنز لطیف و هوشمندانه است که در لابلای موقعیت ها و دیالوگ ها خود را نشان می دهد. او از طنز موقعیت برای بیان مشکلات و ناملایمات زندگی استفاده می کند؛ مثلاً کنایه زدن به شرایط اقتصادی، انتظارات اجتماعی، یا حتی درگیری های درونی شخصیت. علاوه بر این، طنز کلامی نیز در بازی با کلمات و عبارات، و استفاده از تشبیهات و استعارات خلاقانه و گاهی غریب، خود را نشان می دهد. این طنز نه تنها فضا را تلطیف می کند، بلکه به خواننده فرصت می دهد تا با دیدگاهی متفاوت به مسائل نگاه کند و حتی در دل تلخی ها، لحظه ای لبخند بزند. این لبخندها، غالباً با تأملی عمیق تر همراه می شوند و به اثر بُعد دیگری می بخشند.
توصیفات: زنده، حس آمیز و دقیق
یکی از ویژگی های برجسته سبک نگارش ستوده، توصیفات زنده و حس آمیز اوست. او با جزئی نگری بی نظیر، نه تنها غذاها را به شکلی دقیق و اشتهاآور توصیف می کند، بلکه محیط اطراف، بوها، صداها و احساسات شخصیت ها را نیز به گونه ای به تصویر می کشد که خواننده به معنای واقعی کلمه، درگیر داستان می شود. مثلاً توصیف بوی پیازداغ، رنگ بادمجان ها یا حتی صدای قل قل خورش، به قدری ملموس است که خواننده می تواند آن ها را تجربه کند. این توصیفات دقیق، دنیای داستان را برای خواننده واقعی تر و قابل لمس تر می سازد و به او اجازه می دهد تا در فضای داستان غرق شود.
شخصیت پردازی: پویا، قابل لمس و واقع گرایانه
فاطمه ستوده در شخصیت پردازی، به ویژه شخصیت اصلی، بسیار موفق عمل کرده است. راوی داستان، یک شخصیت پویا، قابل لمس و واقع گرایانه است. او ضعف ها و قوت های خود را دارد، با چالش ها دست و پنجه نرم می کند و در طول داستان، از طریق تجربیاتش رشد می کند. خواننده به راحتی می تواند با او همذات پنداری کند، دغدغه هایش را بفهمد و احساساتش را درک کند. شخصیت های فرعی نیز، اگرچه در حاشیه قرار دارند، اما با چند خط توصیف، حضوری پررنگ و باورپذیر در ذهن مخاطب پیدا می کنند. این شخصیت پردازی قوی، باعث می شود که داستان نه تنها درباره آشپزی، بلکه درباره انسان ها و پیچیدگی های وجودی آن ها باشد.
چرا باید می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم را خواند؟ (ارزش ها و نقاط قوت کتاب)
کتاب می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم اثر فاطمه ستوده، دلایل متعددی برای مطالعه دارد که آن را به اثری برجسته و ارزشمند در ادبیات معاصر ایران تبدیل کرده است:
- برای کشف یک صدای زنانه متفاوت و اصیل در ادبیات ایران: این کتاب، روایتی از نگاه زنانه به دغدغه های روزمره، هویت و معنا در زندگی است که با صداقتی خاص و بدون شعارزدگی بیان می شود.
- برای لذت بردن از طنزی که هم می خنداند و هم به تأمل وامی دارد: طنز هوشمندانه ستوده، به خواننده اجازه می دهد تا با لبخند به تلخی ها و چالش های زندگی بنگرد و در عین حال، به لایه های عمیق تر معنایی دست یابد.
- برای دیدن زیبایی ها و معنای پنهان در دل روزمرگی ها و کارهای عادی: کتاب به ما می آموزد که چگونه می توان از دل آشپزی، پختن یک غذای ساده، یا حتی بوییدن ادویه ها، به لذت های عمیق و خودشناسی رسید.
- برای کسانی که به داستان هایی با پیوند عمیق بین فرهنگ، غذا و هویت علاقه مند هستند: این اثر به شکلی بی نظیر، فرهنگ غذایی ایران را با خاطرات، سنت ها و جستجوی هویت انسانی گره می زند.
- برای درک بهتر دغدغه های نسل جوان و جایگاه هنر در زندگی آن ها: کتاب به شکلی واقع گرایانه، با مسائل بیکاری، ملال، و تلاش برای یافتن جایگاه در جامعه ای پر از چالش مواجه می شود و نقش خلاقیت و هنر را در این مسیر برجسته می کند.
- برای تجربه یک نثر روان، صمیمی و جذاب که خواننده را تا پایان با خود همراه می کند: سبک نگارش ستوده، خواندن این کتاب را به تجربه ای دلپذیر و فراموش نشدنی تبدیل می کند.
مقایسه و جایگاه کتاب در ادبیات
در میان آثار ادبی معاصر ایران که به زندگی روزمره و دغدغه های اجتماعی می پردازند، «می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم» جایگاهی ویژه دارد. این کتاب، اثری است که به شکلی منحصر به فرد، توانسته است دو حوزه آشپزی (که اغلب در ادبیات جدی نادیده گرفته می شود) و ادبیات را با هم پیوند دهد و از این طریق، دریچه ای نو به سوی مسائل اجتماعی و روان شناختی باز کند. در حالی که برخی آثار به مشکلات زنان می پردازند و برخی دیگر به فرهنگ غذا، ستوده با تلفیقی هوشمندانه از این دو، به عمقی دست می یابد که آن را از سایر آثار متمایز می کند.
برخلاف برخی آثار که ممکن است در دام شعارزدگی یا سیاه نمایی بیفتند، این کتاب با رویکردی رئالیستی اما امیدوارانه، و با چاشنی طنز، به زندگی می نگرد. این ویژگی باعث می شود که اثر، هم برای خوانندگان عمومی جذاب باشد و هم برای پژوهشگران ادبی که به دنبال تحلیل نقش غذا در ادبیات، یا بررسی دغدغه های زنانه در آثار معاصر هستند، مورد توجه قرار گیرد. توانایی ستوده در پرداختن به موضوعات عمیق با زبانی ساده و شیرین، بدون اینکه از عمق معنایی کاسته شود، این کتاب را به یکی از آثار مهم و خواندنی در ادبیات داستان کوتاه ایران تبدیل کرده است.
نتیجه گیری: مزه ای ماندگار در ذهن و روح خواننده
کتاب «می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی» اثر فاطمه ستوده، تنها یک کتاب درباره آشپزی یا مجموعه ای از داستان های کوتاه نیست. این اثر، روایتی عمیق و طنازانه از زندگی، جستجوی معنا، و یافتن شادی در دل روزمرگی هاست. ستوده با مهارت بی نظیری، مزه غذاها را با خاطرات، دغدغه ها و چالش های یک زن جوان ایرانی در هم می آمیزد و اثری چندوجهی خلق می کند که همزمان سرگرم کننده، الهام بخش و تأمل برانگیز است. این کتاب نشان می دهد که چگونه می توان از دل سادگی ها و کارهای عادی، به درکی عمیق از هویت، فرهنگ و ارتباطات انسانی رسید.
با مطالعه این کتاب، خواننده نه تنها با داستان های جذاب و شخصیت های قابل لمس روبرو می شود، بلکه به سفری درونی برای بازخوانی ارزش های زندگی، یافتن لذت در جزئیات، و مواجهه با چالش ها از راهی خلاقانه دعوت می شود. «می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم» مزه ای ماندگار در ذهن و روح خواننده بر جای می گذارد و به او یادآوری می کند که زندگی، با تمام فراز و نشیب هایش، همچنان پر از لحظات شیرین و فرصت های ناب برای کشف خویشتن است. مطالعه کامل این کتاب برای تجربه تمام و کمال این «یازده روایت آبگوشتی» و غرق شدن در دنیای پر از عطر و طعم و اندیشه آن، اکیداً توصیه می شود.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم (فاطمه ستوده)" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم (فاطمه ستوده)"، کلیک کنید.